روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

آی ویش...

ای کاش....

   ای کاش با عشق نمی امدی...

تا با دلزدگی بروی...

ای کاش دوستانه می امدی

تا سلامی بگوئی حال و احوالی کنی

درد دلی بکنی

چای نعناع بنوشی

وبروی..........

حال که این چنین سرد میروی

یادت باشد چیزی به جا نگذاری

مبادا بر گردی و

اشک هایم را ببینی.....!

 

وشاید بخواهم فریادبکشم ان چه را که امروز

      به نام غم در دل دارم و شاید

                                          روزی بخواهم داشته باشم هرانچه را

                           که امروز در نزد خویش ندارم

        اما در شب هیچ نمیخواهم

                                           جز سکوت و ارامش را

       که درکنار تو مرا در اغوش میکشاند

 


انکه رفت.....به حرمت انچه که با خود برد حق برگشت ندارد رفتنت مردانه نبود حداقل مرد باش و برنگرد

به کسی که دلتنگ نمیشود هیچ وقت نگوئید دلم برایت تنگ شده زیرا جواب همیشه یا لبخند خواهد بود یا شما لطف دارید....

دوست داریم را برای هر2یمان فرستادی نمی دانم عدالت میکردی یا خیانت......

میدونی کی میفهمی دنیا 2روزه وقتی که عشقت بهت میگه تا اخر دنیا باهاتم.........

کاش اون لحظه که یکی ازت میپرسه حالت خوبه وتو میگی خوبم یکی باشه که بگه میدونم خوب نیستی....

به یادت ارزو کردم که اگر چشمانت خیس شد به شوق ارزو باشد نه تکرار غم دیروز.....



حالا ای کاش


ای کاش ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم یادم میامد تمامی خاطراتم با تو ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم یادم میامد سری که برروی شانه‏ام میگذاشتی ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم یادم میامد شبی را که پیشت صبح کردم ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم یادم میامد ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم کمی به خود ترس راه میدادم که اگر بفهمی ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم راست میگفتم ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم فکر میکردم ...

ای کاش هنگامی که داشتم برایت مینوشتم ...

ای کاش ...

ای کاش کمی جرأت صحبت کردن داشتم ...

ای کاش کمی دنیا به عقب بازگردد ...

ای کاش کمی بزرگتر بودم ...

ای کاش کمی ...

ای کاش ...

ای کاش همان آدمک چند ماه قبل شوم ...

ای کاش همان آدمکی شوم که خوب بود ...

ای کاش همان آدمکی شوم که پیش خدا شرمنده نبود ...

ای کاش همان شوم که بودم ...

ای کاش همان ...

ای کاش ...

ای کاش به اینجا میامدی و اینها را میخواندی ...

ای کاش مرا بخشیده باشی ...

ای کاش ...

ای کاش ...

ای کاش میتوانستم ...

ای کاش ...

ای کاش ...

...  حالا که نیستی



مرا ببخشی 

 


نظرات 1 + ارسال نظر
نسترن دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ق.ظ http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

خوب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد