روزگار غریب

یه اشتباه کهنه بود دلهره قرار ما

دکتر علی شریعتی:

هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن. اگر به سویت باز نگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است.

حرف خودم:

نمی دونم این حقیقت داره یا نه اما این موضوع صحبتم نیست .

شاید که نه حتما اشتباه از منه

اشتباه که نه ... هر چی دلت خواست اسمشو بذار

جمله بالا رو که خوندم نمی دونم چرا احساس کردم یه جاش می لنگه البته از نظر من

من وقتی کسی رو رها کنم اگه برگرده هم نمی تونم قبولش کنم نمی دونم چرا.

نمی دونم چرا کسی دوست نداره بدون عوض کمک کنه یعنی حتما در مقابل یه کمک یه چیزی ازت

می گیره وجالب اینجاست شاید به اون چیز اصلا احتیاجی نداره اما ...

یکی از دوستام بدجوری اهل فیلم بود وقتی کسی بهش میگفت بیار ما هم ببینیم میگفت هر چند تا dvd آوردی من هم همون تعداد واست میارم.... شما که بهتر میدونی یه فیلم رو یه بار بیشتر نمیشه دید

اما دنیا اینجوری شده کار یکی دو نفر نیست.دنیای بدی نداشتیم خودمون بدش کردیم .

چند روزه دوباره با سازم آشتی کردم آخه به خودم قول داده بودم هر وقت تنهای تنها شدم سراغش برم

آره

حالا تنهای تنهام

تنهایی تنهاتر از قبل

آره این منم دارم اینا رو مینویسم منم محمدحسین

از یه چیز خیالم راحته

اینکه دیگه کسی رو با ندونم کاری هام اذیت نمی کنم آخه عادت کردم به بی وفایی به تنهایی

الان فقط یه فرقی با چند سال پیشم کردم غیر از چین و چروک هایی که غم روزگار غریب بهم هدیه داد غیر از ...

فرق مهمم این بود که عاقل تر شدم

حالا می فهمم نمی شه به هیچ چیز هیچ کس هیچ ... اعتماد کرد.خداییش هم حق با اونایی هست که اعتماد نمی کنند.هر روز تو صفحه حوادث روزنامه ها اینقدر کلاه برداری وRa peو... آدم می بینه که از سایه خودش هم می ترسه چه برسه به یه غریبه آشنا

از اون سخت تر می دونی چیه

اینه که تو این روزگار ثابت کنی نامرد نیستی.از هر راهی وارد شی میبینی یکی قبل از تو وارد شده و نامردی کرده ... اون موقعست که باید بشینی به حال خودت گریه کنی

زندگی سخته همه اینو میدونند

نمی گم بدون کمک نمیشه اما واقعا ریاضت کشیدن میشه

از اون بدتر اینه نه از کسی که داری , می تونی کمک بگیری نه از کسی که نداری انتظارشو داشته باشی

ایراد نداره شاید قسمت این بود که ...

این درد و دل ها نه به کسی اشاره داره نه منظوری فقط یه جا خوندم اگه بنویسی آروم میشی

اما با نوشتن هم فرقی نمی کنه

جای پذیرش از MIT پذیرش از نظام وظیفه گرفتم

جای درس و زندگی باید برم سراغ سربازی وکار

جای PHD کاردانی سربازی قبول شدم

جای کانادا دارم میرم ناکجا آباد

جای دکترا باز لیسانسه شدم

از تنها فردی که پشتیبانیم می کرد دست کشیدم

...حالا

من موندم و یه دنیای زشت و توخالی

راست میگند یه سیب رو بندازی بالا 1000 تا چرخ میخوره تا برسه پایین

این هم یه رسمی بود از این رسم های عجیب وغریب روزگار غریب

بعضی وقت ها با آدم هایی حرف می زدم که ناخوداگاه منو یاده چیزی رو مینداختند که چند ساله از دستش دادم چیزی که اگه الان کنارم بود منت هیچ چیزو هیچ کس رو نمی کشیدم .

هر سال که میگذره فکر میکنم غم نداشتنش کمتر می شه اما هر سال بدتر می شم بیشتر احساس کمبود می کنم.

این چند وقت اینقدر نمی تونم نتونست ... شنیدم که همه توانایی های خودم رو از دست دادم .باید سفر کرد

دیگه یه جا موندن فایده ای واسه هیچ کس نداره

روزگارم سخت شده طاقتم هم ...

از تمام افرادی که به نوعی درگیر من و مشکلات و بی توجهی های من شدند فقط معذرت می خوام

از اینکه واسه جبرانش هم ناتوانم احساس بدی دارم اما ...

گفت فرق رویا با آرزو چیست ؟ گفتم آرزو یک حقیقت نزدیک است ولی رویا یک آرزوی شیرین دست نیافتنی . گفت من رویا هستم یا آرزو؟ گفتم رویای که به حقیقت پیوستن آن یک آرزوی شیرین است.

واسه همه لحظات شاد وشیرینی که واسم درست کردید ممنونم

شاد وموفق باشید.

87/07/24

یک مسافر=> یک سرباز