روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

کاشکی یکی بود ...

تقصیر من بود ...

تقصیر من بود

که سراغ سایه را از خورشید می گرفتم

و سراغ تو را

از وسعت دور دریا ها

سراغ قدم هایت را از راه هایی میگرفتم

که هرگز تو را

حتی به خواب عبور هم ندیده بودند

تقصیر من بود که نامت را با عطر ستاره

بر بالش شب مینوشتم

تا آسمان خواب هایم بوی تو را داشته باشند

تقصیر من بود

که برای آمدنت فال میگرفتم

نباید گره خیال را و خاطره را

از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز میکردم

که در رویای آفتابی تو

برای یک عکس عاشق ماندم

تقصیر من بود

که تو را عاشقانه دوست داشتم

حاضر بودم زندگیم را برای با تو بودن بدهم

برای تمامی چیز هایی که تقصیر من بود

معذرت میخواهم

تقصیر من بود


شاید هم


تقصیر من یا تو نیست

 

این روزا همه بجای کمک نگاه می کنند و نهایتا آرزوی ... می کنند شما چطور!

 

کاشکی یکی بود   که بیشتر  از نگاه ... یاد گرفته بود

 

تاتا

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
امیرعباس جورابچی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ب.ظ http://ghandandpand.blogfa.com

سلام من از وبلاگ شما دیدن کردم اگر مایلید برای همکاری به وبلاگ من بیایید ودیدن فرمایید
نظر فراموش نشه
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد