روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

بازم شبی رو زنده سر کردم


من به اندازه یک وجب از فهمم

این را فهمیدم که سکوت دم شب

چه بسا بدتر است از گناه دم صبح تا هزار رو یک شب

من اگر برخیزم و صدایی بزنم

که اهای فهمیدم این سکوت یعنی ظلم

لااقل شب به سکوت می خوابم

یاد من می آید

هر که مبصر می شد با گچ قرمزی روی تخته

در کنار نام بدهای کلاس جمله ای حک می کرد:

«هر که با استاد نیست ادم نیست»

تو سری می خوردیم

وعده مان می دادند چوب از چوب معلم گل تر؟

درس دهقان فداکار باز هم منحل شد

زنگ انشا بازهم با ریاضی حل شد

نمره انضباط همگی از دم بیست

هرکه حرفی میزد نمره اش ....

این که خیلی خوب بودهرکه اعتراضی میکرد

مشتی میخورد که انگار او فقط ادم نیست

من که عادت کردم پشت دستی خوردن

تو اگر خاموشی

نمره ی ننگینت تا ابد از دم بیست...

 تاتا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد