به غیر از من کسی را دوست داری
میان گریه هایش گفت آری
منم قهر کردم باهاش
همین!
تاتا
سلامچه غم انگیز بود...دلتنگ بودم دلتنگ ترم کرد
حیف که اولین نفر نبودم:-((میان گریه هایش گفت:آری...حیف...کاش فقط تورو دوست داشت اون کسی که تو دوستش داری...
سند باد قصه های هزار و یک شببند از پارها کردهدرست مثل پروانه ایخیابان پریدن دارد***چقدر برای گم شدنتوان رفتن هستتا به نقطه آخربرای شروع دیگرگریزی شاید باشد از شن و باد و افسانهبه سرزمینی دیگر***درد فراق نمی گذاردآرام تر بخوابمتا بگویمبه نوشتن شعری دلخوشمبه شنیدن صدائی معتادمو به مهمانی دل کسی عاشق...و دفتر خاطره ها راپیش از اینکه باز کنمپاره می کنم***دفتر خاطراتت را باز کننام مرا اگر دیدیخط بزنسند باد قصه های هزار و یک شبدر تدارک آخرین شب است:-((***مصرع غمگینی از فروغ را هنوز به دوش می کشمترجیع بندی همیشگی است« و این جهان به لانه ماران مانند است»«همچنانکه ترا می بوسند»«در ذهن خود طناب دار تو را می بافند»***کاشی گلدان راآب می دهمتا کاشی کنار پنجرهمرا آب***به دنبال گلی هستم و قالب شعریکه مصرع آخرش راعشق آب می دهدو بیت اولشکاشی کوچکیکه ترک برداشته!!!کمان شعرم رابه آرش می سپارم....
«دلم هوای غزل کرده استهوای زمزمه در یک اتاق دربستهکه رمز هیچ کلیدی به قفل آن نخورد»!
نماز آیات بخوان برای دل مهتابیاتاگر که گرفت...
هرچه هست، جز تقدیری که منش می شناسم، نیست!
دقیقا با کی قهر کردی؟؟ نکن این کارو باهاش. خوب نیست پسر قهر قهرو باشه
وات ایز اور؟
سلام
چه غم انگیز بود...دلتنگ بودم دلتنگ ترم کرد
حیف که اولین نفر نبودم:-((
میان گریه هایش گفت:آری...
حیف...کاش فقط تورو دوست داشت اون کسی که تو دوستش داری...
سند باد قصه های هزار و یک شب
بند از پا
رها کرده
درست مثل پروانه ای
خیابان پریدن دارد
***
چقدر برای گم شدن
توان رفتن هست
تا به نقطه آخر
برای شروع دیگر
گریزی شاید باشد از شن و باد و افسانه
به سرزمینی دیگر
***
درد فراق نمی گذارد
آرام تر بخوابم
تا بگویم
به نوشتن شعری دلخوشم
به شنیدن صدائی معتادم
و به مهمانی دل کسی عاشق...
و دفتر خاطره ها را
پیش از اینکه باز کنم
پاره می کنم
***
دفتر خاطراتت را باز کن
نام مرا اگر دیدی
خط بزن
سند باد قصه های هزار و یک شب
در تدارک آخرین شب است:-((
***
مصرع غمگینی از فروغ را هنوز به دوش می کشم
ترجیع بندی همیشگی است
« و این جهان به لانه ماران مانند است»
«همچنانکه ترا می بوسند»
«در ذهن خود طناب دار تو را می بافند»
***
کاشی گلدان را
آب می دهم
تا کاشی کنار پنجره
مرا آب
***
به دنبال گلی هستم و قالب شعری
که مصرع آخرش را
عشق آب می دهد
و بیت اولش
کاشی کوچکی
که ترک برداشته!!!
کمان شعرم را
به آرش می سپارم....
«دلم هوای غزل کرده است
هوای زمزمه در یک اتاق دربسته
که رمز هیچ کلیدی
به قفل آن نخورد»!
نماز آیات بخوان
برای دل مهتابیات
اگر که گرفت...
هرچه هست، جز تقدیری که منش می شناسم، نیست!
دقیقا با کی قهر کردی؟؟ نکن این کارو باهاش. خوب نیست پسر قهر قهرو باشه
وات ایز اور؟