روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

مثل همیشه!

پنداشت اگر شبی بسر مستی
در بستر عشق او سحر کردم
شب های دگر که رفته از عمرم
در دامن دیگران بسر کردم


دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی وسرورم را





این روزا همه از این حرف ها می زنند شما چطور!
برمی گردم تاتا
نظرات 5 + ارسال نظر
خاطره دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:35 ق.ظ

این شعر فروغ فوق العاده است

آزاده چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:51 ب.ظ

حالا مطمِئنم که عاشق شده ام

پنجره را که می گشایم

چشم اندارها زیباست

کوه ها دیگر لخت و بیهوده بنظر نمی آیند

کشتزارها و جنگل ها

سرشار از بهاری دل انگیز اند

باغ ها پر از واژه "دوستت دارم "

صدای زنجره ها بهترین موسیقی

و نگاه گربه همسایه

چقدر مهربان و صمیمی است

خط های باریک جاده هم

هرکدام به جائی منتهی می شود

که قلبی در آن می تپد

* * * *

تو هم اگر عاشقی

دو باره پنجره را باز کن

تا دیدنی های جا مانده را

در کشوی چشمهایت جای دهی

حالا

چشمها را ببند

تا برای همیشه

در درونت ماندگار شوند

آزاده چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:55 ب.ظ

غرور وقتی قشنگه که قربانی عشق بشه...
شادی و سرور وقتی قشنگه که با معشوق باشه...

آزاده چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:02 ب.ظ

از " عشق" گفتن شهامت می خواهد

پشت میله های دوستت دارم

همیشه

قطره هائی سرخ می چکد

هما چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:46 ب.ظ http://kalle-shagh.persianblog.ir

سلام آرش جووونم
خوبی پیشی ؟؟؟؟ این چند وقته که نتونستم بیام نت حسابی دلم برات تنگییییده
شما چطور ؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد