روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

سلام عزیزم

سلام عزیزم

گفتم برایت بنویسم تا نگران نباشی

می گویند بیماری ام را تشخیص داده اند.

عزیزم، می دانی

من خیلی عاشقم

عاشق سنگ و کلوخ بی جهت کنار جاده ها

عاشق جسد ظریف بچه ای که در زیر باران به خاک می سپرند

عاشق گاوهایی که در ماه های قحطی زده، شیِر خشک می دهند

عاشق کاغذ دیواری پاره و چرب آشپزخانه های قدیم

عاشق پتویی که بوی همخوابگی زنی را می دهد با ارواح

عاشق حقیقت های کوتاه مدت و پر ابهام

عاشق پرواز خیالی قهرمانی که سقوط خواهد کرد

و

عاشق تو.

عزیزم، می دانی

من خیلی وفادارم

وفادار به جاذبه ی چاه هایی که دیگران کنده اند و در آن ها ته نشین شده ام

وفادار به دروغ هایی که خجالت می کشند راست بگویند

وفادار به قطب نماهای معیوبی که به گمراهه ها اشاره می کنند

وفادار به ساعت های فراموشکاری که زمان را به تأخیر می اندازند

وفادار به کازانواها، دون ژوان ها، سوپرمن ها،

و مردهای دیگری که اسمشان همه یکی بوده است

و

وفادار به تو.

عزیزم، می دانی

دکترم می گوید خنجرهای زیادی در پشتم دیده است

پیشرفت پزشکی را شکر می گویم

و از ماشین های اکس ری و سی تی اسکن و ام آر آی هم

سپاسگزارم

کاش می دانستی

سال هاست که از درد زخمهایم

طاقباز نخوابیده ام.

عزیزم، می دانی

گفتم برایت بنویسم تا نگران نباشی

می گویند بیماری ام را تشخیص داده اند

و آخرین راه علاج من، نفس کشیدن است

تنها اگر دست ها ی مهربان تو

که زندانبا ن سمج گلوگاهم بوده اند،

می فهمیدند.

گفتم برایت بنویسم تا نگران نباشی...

کلام آخر:

بیا دنیا رو از زاویه دیگه ای ببینیم شاید روی بهتری به ما نشون داد:

 

 

 

زاویه مناسب

راستی اینم یه پاورپوینت خیلی خوب درباره همین موضوع:

لینک پاورپوینت راه و روش

نظرات 16 + ارسال نظر
غریبه چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:01 ق.ظ http://myonlyseat.blogsky.com/

سلام آرش جان

وازیه ات واقعا مناسب بود (هم زاویه عکس و هم زاویه متنت !) خیلی خوشحالم با کسی آشنا شدم که توانایی نگاه به زندگی رو از زوایای مختلف داره ..
به نظر من یکی از مشکلات ما اینه که خودمون رو در زاویه های بسته دنیا محبوس می کنیم و بعد میگیم دنیا کوچیکه (!)
کاش همه مثل تو توان گستردش دادن دنیا رو زیر چتر نگاه شون (اون هم از زوایای مختلف) داشتن ..

از این که باهات آشنا شدم خیلی خوشحالم و امیدوارم که بیش از این به نیمکت غریبه سر بزنی ..
ممنونم.

یا حق

فرشته جهنمی چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ق.ظ http://angle-of-beauti.blogfa.com

نگاهم کن ...
چشمانت چه صادقانه لبخند می زند ...
وقتی که عشق
حس عمیق گمشدگی است
وقتی که زنـدگـی
جز گم کردنی و و گم شدنی نیست
پس عشق را
بـاور کن
و دردهایت را از یاد ببر...
هرچند که عمیق ترین زخم هارا
به جا گذاشته باشند...

فرشته جهنمی چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ق.ظ http://angle-of-beauti.blogfa.com

خیلی عالی بود...
رو پیشنهاد دیدن از یه زاویه دیگه هم فکر می کنم!
چشم ها را باید شست...جور دیگر باید دید!
دلم یک فنجان چای داغ می خواهد با تو ... ؛-)

ممنونم
گلوم واسه چایی هایی که با تو نخوردم زیاد میسوزه؟؟؟؟
تاتا

آزاده چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 ق.ظ http://blank-verse.blogfa.com

توی رویاهایت که تاب بخوری ، فرقی نمی کند روی کدام صندلی نشسته باشی.
نشانه ها
هم بعضی وقتها نه بر درختی کهنه حک شده اند
و نه نامه هایی هستند
آغشته به بوی عطری آشنا .
و نه تار مویی لابلای صفحات دیوانی خاک گرفته از شاعری آشفته
گاه سکوت و نگاه کردن به یک نقطه
می شودخالصانه ترین نشانه ی بودن کسی
حتی اگر مدتها باشد که یاد نبودنش ،
بدن بیتابی های تو را خیس از عرق سردی کند
که توضیحی برایش نداشته باشی.
بعضی ثانیه ها را نمی شود جا داد توی صفحه های رفته ی تقویم .
صفحه های تقویم ، احساس اگر داشتند ،
ماتشان می برد از بزرگی بعضی شماره های آبی رنگ
چاپ شده بر پیشانی بی قراری های آدم ها .
آنوقت این خود آدمها بودند که
می شدند تقویم خودشان
و مناسبت ها را با با نگاهی مرطوب ،
هایلایت می کردند
و می کوبیدند به دیوار بی کسی ها
و ترانه ای کهنه را بهانه می کردند
برای بارش های ناگهانی
در روزهای تفتیده تنهایی
رسم عجیبی دارند
این بغض های فرو خورده
...

آزاده چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://blank-verse.blogfa.com

من و حرفای نگفته...
دیالوگ:
ـــــ : تونستی منو فراموش کنی؟
ـ-ـ : نــــــــــه
ــــ : پس چی کار می کنی ؟!
-ـ- : فــــــــــرار
ــــ : فــرار از چـــی ؟!
-ـ- : از خـــــودم
امـا نـشــد ...
آخــه
آخــه
خودم با مـن حبـس بود
و تو در این میان
بین خودم و من
و ...
گره خورده بودی ...

سایه ای بودم
جسم گرفتم،
روحی گشتم،
بی پیراهن شدم.
اما برهنه نیستم:
تو بر من پوشیده ای.

عسل چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:26 ب.ظ http://asal20iran.blogfa.com/

سلام دوست عزیز

ممنونم از حضورت

شقایق چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:22 ب.ظ http://hura.blogfa.com

سلام
خوبی؟ دلم برات تنگ شده بود مثل همیشه منتظرتم . گرچه اصلا انگار اینجا نیومدی ؟ نمیدونم .
مطلبت رو بخونم کامنت بذارم .

حورا چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:24 ب.ظ http://hura_0.persianblog.ir

سلام آرش نازنینم
دیگه زود قضاوت نکن! به آدم برمیخوره اساسی
چه عکس نانازی گذاشتی ... ای خدا ... بذار پستت و بخونم . تو میدونی من اصولا از یه خط کامنت گذاشتن اصلا خوشم نمیاد ... دوست دارم خب اینطوری خوب بخونم بعدشم اگه تونستم حاشیه گذاری کنم ...
بر میگردم .
یا علی

ترا میسپارم به مینای مهتاب چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:27 ب.ظ http://hura.blogfa.com

باز هم سلام
نوشته ی قشنگت در رابطه با عشق ، وفاداری ، دغدغه ای برای محبوب ، زخمهایی که هنوز التیام نیافتند ... وقتی حکایت درد باشه و زخم .. اون هم زخمهایی که گاها نمک بر اون میپاشند یا بدتر زخم لای زخم میاید بعد نمک میپاشند دیگر چه مداوایی آرش جان ! دیگر چه مداوایی ...

پر از خاطرات ترک خورده ایم چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:28 ب.ظ http://hura_0.persianblog.ir

یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد
پس نگو، نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست
قبول ندارم...
گر چه به ظاهر جسمم خسته است
ولی دل دریایی است، تاب و توانش بیش ار اینهاست
دوستت دارم...
و تاوان آن هر چه باشد، باشد
دوست خواهم داشت، بیشتر از دیروز
باکی ندارم از هیچ کس و هر کس که تو را دارم عزیز
یه روز از همین روزها
روی شب پا می ذارم
توی قاب لحظه ها، عکس فردا می ذارم
تا که خوب خوب بشه، زخم های دلواپسی
عشق را مرحم می کنم، روی دلها می ذارم

یاعلی پسر مهربون

پر از خاطرات ترک خورده ایم پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ق.ظ http://hura_0.persianblog.ir

سلام
خوبی ؟ من نفهمیدم این اشتباه تایپی از کی بوده که پره رو نوشته ؛ژره ؛ ! گله نکن از من انقده هم تیکه ننداز خب؟ آی قوبونش بشم من!

روژان پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ب.ظ http://angle-of-beauti.blogfa.com

شیشه ای می شکند !یک نفر می پرسد:
علتش چیست چرا شیشه شکست؟
مادرم می گوید:
شاید این رفع بلاست!
یک نفر زمزمه کرد:
باد سرد و وحشی،
مثل یک کودک شیطان آمد، شیشه ی پنجره را زود شکت!
"کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست
یک نفر می آمد
تکه های آن را بر می داشت
مرهمی بر دل تنگم می شد!"
امشب اما دیدیم هیچ کس هیچ نگفت....
از خودم می پرسم:
ارزش قلب من آیا از شیشه ی پنجره هم پست تر است؟
قلب من سخت شکست اما،
هیچ کس هیچ نگفت
و نپرسید چرا؟!..........
من رفتم...دلتنگم و فرصتی نیست برای دلتنگی...دلتنگم و آسمان بغض مرا نمی فهمد...دلتنگم و آشیانی برای دلتنگی ام نیست....دلتنگم و هنوز هم هیچ کس درد مرا نمی داند...نمی داند...نمی داند...
خدا پشت و پناهت:-)

بهار پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ http://kaveereyakh.blogfa.com

با تمام حضور سلامت میکنم , با تمام وجود تمنایت , با تمام غرور نگاهت , با تمام سرور صدایت , و با تمام شکوه یادت

_########__________ سلام فدات شم ____________
___####___________ من اپدیت کردم ____________
___####____ خوشحال میشم که به من یه سری بزنی ____
___####__________ ونظرت رو بگی ____________
___####_____________ منتظرتم ______________
___####_________________________________
___####_______ www.kaveereyakh.blogfa.com _
___####_________________________________
___####______###______###_______________
_########__#####_____#####_______________
___________#######__######______________
__________################______________
__________################______________
___________###############______________
____________#############_______________
_____________###########_____###___###__
______________#########______###___###__
_______________#######_______###___###__
________________#####________###___###__
___ ______________###_________###___###__
_ _________________#___________#######___
_______________________________#####____


از غم عشقت دل شیدا شکست ......................................
...................................شیشه ی می در شب یلدا شکست


عید قربان وشب یلدا رو بهت تبریک میگم

نرگس جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ http://malooch.blogsky.com

عاشق گاوهایی که در ماه های قحطی زده، شیِر خشک می دهند

این تیکه رو خیلی خیلی خوباومدی
عالی می نویسی
عکس هم عالی بود

ترا میسپارم به مینای مهتاب جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:12 ق.ظ http://hura.blogfa.com

سلام
حضورت همیشه مهربون و صمیمیه ! سپاسگزارم .

بهار جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:17 ق.ظ http://kaveereyakh.blogfa.com

سلام ممنون که اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد