روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

چرا همش من؟؟؟

باز من باید برم

یادمه یکی می گفت:

از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد: گذشته­ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز. شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.

زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانی که چطور زندگی کنی

نمدونم چرا همش قرعه بنام من می افته .اینو هم گوش کن :                

هیچ گاه فاصله ها حریف خاطره ها نمی شوند : تو این دنیا هر کسی یه نیمه گمشده داره که فقط لایق همونه پس سعی نکن در ساختن پازل زندگیت تقلب کنی

میدونم جا خیلی کم هستش و هر چند وقت یکبار یکی باید بره اما آخه منم ...

این بار هم من میرم تا جا واستون بازشه                 به اون موقعی فکر کن که دیگه من نباشم به کی زور می گی

کلام آخر :

این بار نزدیک بود خیلی از چیزها رو به باد بدم شاید خدا خیلی دوستم داره هنوزم

 نمی دونم اما

من میگم:

تو چی داری بگی :

...(با نظرت جوابمو بده به هر زبونی که بلد بودی)

تاتا