روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

روزگار غریب

خاطرات روزمره زندگی پر پیچ وخم

بدون عنوان

کمتر از یک هفته دیگه مونده 

سلام دوستان خوب من 

 

بعد از خیلی وقت ها اومد 

 

p.s: نترس   ادبیاتم اینقدر بد نیست  نوع جدیدی از نوشتاره که احساس میکنم  مفهومو بهتر می رسونه 

 

به همین زودی ها برمیگردم 

البته نه  توی این وبلاگ   سعی میکنم توی یه سایت باشه که دارم طراحیشو تمام میکنم  

که قابلیت هاش اینقدر باشه که بشه ازش .... 

 

گذشت ه ها گذشت ه   

برمیگردم  

حتما  

حرف زیاده    نگاهم هنوز همونجوریه  

انتقادی شدید 

شاید یه روز ... 

تا تا

خدمت مقدس ...

سخته ولی باور کن

اومد اونی که همیشه خودمو ازش ترسوندم

اومد سرم

اومد

دارم میرم سربازی اونم یه جای دور و سرد (تبریز)

اومدم به رسم رفاقتی که داشتیم ازت خداحافظی کنم

سخته خداحافظی اینجوری

البته دیگه همه خودمونی هستند همه عین خودم شدند یا درک میکنند یا احتیاجی به درک نمی بینند...

اگه دیگه خبری ازم نشد که همه بدیها و دروغ ها و... به مهربونی های زیادتون ببخشید

 شاید هرگز نباشم ...

ببخش نه به این خاطر که من بخشیدمت چون تو لایق بخشیدن بودی چون شاید ... منم باشم

این هم رسم قشنگی از اون رسم های قشنگ روزگار غریب