من از طرز نگاه تو امید مبهمى دارم،
نگاهت را مگیر از من ...
که با آن عالمى دارم
سوختم آتش نبود ...
باختم ... بازی نبود ...
عاشقی کردم ولی عشقی نبود ...
آزمودم...
عاقبت ...
خویشم نبود ...
خواب دیدم ...
رفته ام شاید
شاید راهیه راهی شوم...
آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد
کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
تاتا