چند ساله که یه جورایی بودم
دائما منتظر یه چیزی بودم اما نمی دونستم چی .
دائما دنبال یه چیز می گشتم اما نمی دونستم چی .
دائما دوست داشتم یه اتفاقی برام بیافته اما نمی دونستم چه اتفاقی.
دائما از یه دردی رنج می کشیدم اما حتی نمی دونستم کجام درد می کنه
حالا فهمیدم چیه .
درد بودنمه
حالا یه سوال از تو دارم :
اگه بهت بگم با
اشک ,غم,لحظه پایان,درد بودن
یه نکته ,جمله ,شعر,داستان کوتاه و... بگو
چی میگی؟
شاید...اما واقعا می دونم که توی این دانشگاهای مذخرف هیچی یاد ادم نمی دن...من الان خودم دارم روی یه پروژه ++c کار می کنم...واقعا سطحی که ما داریم کار می کنیم قابل مقایسه با دانشگاه نیست...منظورم اینه که خیلی بالاتره...بهت تبریک می گم که به استادای بی سواد دانشکده ت اکتفا نکردی اصولا تو ایران همه باید این کارو بکنن...چون همه نمی کنن پس شما فعلا تکی...راستی حالا امتحان جمله سازی می خوای بگیری؟!؟!
سلام آرش جان
آخه قربون شکل ماهت بشم من ! اولا که هنوز پنجشنبه است و تموم نشده !
اما راست گفتی اگر قرار بود آپ باشم تا حالا بودم ...
به حساب بدقولی من نذار ! این روزها دستم به دلنوشته نمیرود ...
غمگین نشو از من ...
خدا بخواد برمیگردم و پست جدیدت رو میخونم ...
دوست دارم برات حاشیه نویسی کنم !
خودت که اخلاق منو میشناسی .
یا علی
سلام خیلی قشنگ بود
آفرین
انشالله الان همه چی رو می دونی امید وارم مثل من نشی
من از بین رفتم
فعلآ بای بای
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گویی به میقات بریم
عیدتون مبارک ، پیمانتون با محمد (ص) و علی (ع) و مهدی (عج) مستدام .
اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده!
نبوس...نمک گیر می شوی!
ریسمان دار به گلویم گره زده ای که چه؟
تمامش کن!
مدادهای سیاه من تار و پودشان از غم است
خوب می دانم که نامحرم اند برای نوشتن نام سپیدت...
این آخرین لحظه...لحظه پایان من است...
نفس هایم به درازا کشیده اند...
تمامش کن!
از جانم چه می خواهی؟
من به این درد بودن خو گرفته ام!
اما تو تاملت از چیست؟
چه حاصل که فریاد کنم بی گناهم؟
منی که مدت هاست در ازدحام دنیای تو گم شده ام!
فریاد استخوان ها
آواز شبانه ام شده...
مرده ها هم گاهی اشک می ریزند!
کسی چه می داند؟
شاید تاریخ انقضای غم گذشته
به یمن حضور تو
که حصار کشیده ای بر راه عبورم!
کی می رسد این لحظه پایان که وعده اش را دادی؟
تو بگو...
بگو تا به کی این درد بودن
کالبد سردم را
همچون ماری چموش
می گزد؟
دلم به زانو در آمده
کجایی ای پادزهر دیرینه؟
یا علی
تو آن عاشق ترین مردی که در تاریخ می گویند
تو آن انسان نایابی که با فانوس می جویند
تمام باغ ها در فصل لب های تو می خندند
تمام ابرها در شط چشمان تو می مویند
قناری های عاشق از گلوگاه تو می خوانند
و قمری های سالک کوبه کو راه تو می پویند
تو آن رود زلالی صاف و روشن از ازل جاری
که پاکی ها ی عالم دست و رو را در تو می شویند
به شوق سجده ات هفت آسمان خم می شود برخاک
به نام نامیت خورشیدها از خاک می رویند
تو تمثال تمام غنچه های بی ریا هستی
که تصویر تو را عشاق در آیینه می بویند
تمام موج ها در حلقه یاد تو می چرخند
تمام بادها نام تو را سرگرم هوهویند
عیدتون مبارک
سلام آرش جان
کم لطفی نکن گفتم که دستم به نوشتن خاطراتم نمیره !
یه چیزایی نوشتم الان
پنج شنبه بقیه ی خاطراتو مینویسم !
در مورد سوالت بگم
وقتی از ؛غم؛ هایی که دارن روحت و شرحه شرحه میکنن ! دیگه کجا آخه میتونی ؛ اشک؛ ی هم بریزی ! کجاست ؛ لحظه ی پایان؛ همینجا نیست؟ !!
راست گفتی درد ؛ درد بودن؛ ه ! درد راکد موندنه !! خب پس باید ؛ شدن؛ رو اختیار کرد ...
تو برای من عزیزی ...
فکر کنم سنت دیگه از قهر کردن و این حرفا گذشته باشه ! نیست ؟؟؟؟
سلام دوست عزیز شما می توانید رایگان سایت خود را در دایرکتوری کاملا فارسی ما ثبت کنید این کار به شما کمک می کند تا در موتور های جستجو اعتبار بیشتری کسب کنید منتظر حضور شما هستیم
اگر با چگونگی ثبت لینک مشکلی داشتید به ادرس زیر بروید
http://dir-link.com/page.php?id=news
اینکار در راستای همایت از ایرانیان صورت گرفته تا بتوانیم خود را به جهانیان معرفی کنیم
دوست خوبم به امید فردایی که ایران و ایرانیان در جهان وب جایگاه اصلی خود را پیدا کنند
سوالی بود با من تماس بگیرید ای دی من vahid_sarhadi2002
موفق باشید
سلام آرش جوووووون
بابا این مشکل عشق تو فکر کنم خیلی عمیق هاااااا
بیخیال بابا
کریسمس هم بر تو مبارک باشه هانی